شیرین زبون
دخترک شیرین زبون ما داره کم کم پر حرف تر از قبل میشه و الان هم چند وقتیست که با سوال های مکرر اییـ سییه از ما می خواد تا براش یکی یکی اسم وسایل و ... رو بگیم.
چند روز پیش داشت بلال می خورد،بعد از خودش می پرسید اییـ سیه و خودش جواب خودش رو می داد بَََُُِِ ب و کلی برا خودش ذوق می کرد.
موبایل من رو میاره تا عکس ها رو یکی یکی نشونش بدم و اون هم همه رو برام معرفی کنه..ماما...بابا...ماما جی(مادرجون) دایی و ...
کفش هاش رو میاره و میگه پا...وساعت ها میذاره پاش بمونه و من باید با گریه کفش هاش رو دربیارم.
تبلیغ رب زشک که از تلوزیون پخش میشه زودتر از تبلیغ خودش لیلی لی رو میگه...
تبلیغ 40 50 رو خیلی دوست داره و با زبون خودش میگه پـــجا سیل.
دم خونه بابابزرگی که می رسیم کلی ذوق می کنه و نگه می کنه به من و با حالت سوالی می پرسه بابابزی؟؟؟
پریشب بابایی داشت اسمس های گوشی من رو می خوند که زهرا رفت و گوشی رو گرفت و داد به من...حس مالکیتش داره کم کم رشد می کنه و تقریبا مواظب اسباب بازی هاشه...چادر من رو از مادر جون با حالت گریه گرفتو اومد داد به من که بگیرش