برای اولین بار زهرا موهاش رو کوتاه کرد
زهرا از غریبه ها می ترسه و زود گریه میشه به همین خاطر نمیتونم ببرمش آرایشگاه... رفتیم خونه بابازرگی اونجا پیشنهاد دادم و بابابزرگی که کمی وارد بود موهای زهرا رو کوتاه کرد ...خانوم که نمیذاشت همین که سرگرم خوردن و تماشای تلوزیون بود فقط تونستیم پشت موهاش رو کوتاه کنیم . بعدش هم رفتیم حیاط بابازرگ اینا و چندتا عکس یادگاری... ...
نویسنده :
مامان اعظم
15:49