زهرازهرا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

زهرا نفس مامان و بابا

زهرا کوچولو و همایش شیرخوارگان

                          این دو تا عکس آخری رو توی مراسم ازت گرفتم.مسجد قائم هیئت شهدای بیت الله الحرام مراسم خوبی بودعزیزم. امیدوارم به حق شش ماهه امام حسین همیشه سالم و موفق باشی دختر گلم .نفس مامان و بابا ...
21 آذر 1392

موهای زهرا

عزیز مامان کاش هر چی زودتر موهای ناز و نرمت بلند شن تا مامانی اونارو برات ببافه.فعلا که سر خلوته و مو نداری نگاه کن وقتی دنیا اومدی  اصلا مو نداشتی ...
18 آذر 1392

عقیقه زهرا

مادرجون (بابا) نذر کرده بود  وقتی به دنیا اومدی خودش تو رو عقیقه کنه عزیزم گوشت عقیقه رو هم خاله بابا یه آبگوشت خوشمزه درست کرد و شب نیمه شعبان دادیم به مهمونا.خیلی خوش گذشت دست مادرجون هم درد نکنه  این هم عکس دیگ آبگوشتی که گفتم.جای همه دوستان خالی       ...
18 آذر 1392

زهرا از تولد تا 3 ماهگی

   این عکس رو همون روزهای اول خودم ازت گرفتم.همین که خندیدی منم زود ازت عکس گرفتم     این عکس ها رو خونه مامان و جون و بابابزرگی ماه رمضون ازت گرفتم               این هم یه ژست مردونه از دخملی من.تو این عکس اصلا شباهت به دخترا نمیدی  گلم                                     این عکس شب شیشه زهرا جونمه  ...
18 آذر 1392

روز تولد

وقتی آزمایش مامانی مثبت شد و مطمئن شدیم که تو قراره زود زود بیای پیش ما همه خوشحال بودن و منتظرت عزیزم. برام مهم نبود دختری یا پسر . سونو که رفتم گفت دختره.زنگ زدم مامان جون بهش گفتم زهرا خانوم ما هم حالش خوبه مامان جون گفت انشاالله سالم باشه خلاصه نه ماه منتظر بودم و با تمام وجود ازت مراقبت کردم.فقط یبار ت حاملگی خوردم زمین نگرانت بودم تا اینکه رفتم دکتر و وقتی صدای قلبت رو برام گذاشت خوشحال شدم که چیزیت نشده و خوبه خوبی نازنینم دکتر گفت چون نی نیت درشته سزلرین شی بهتره.منم از خدا خواستم و قرار این شد 31اردیبهشت 92 برم بیمارستان زاضیه فیروز برا سزارین. اون روز دکتر یه عمل دیگه هم داشت.فامیل اون خانم بهرامی بود. ساعت 10:15 رف...
11 آذر 1392

انتظار برای مامان شدن

  خدا تو رو بعد از یک سال انتظار به من و مامان و بابایی داد عزیزم. خدایا شکرت که من و بیش از این منتظر نذاشتی و دختر نازم رو بهم هدیه داد. بخاطر همه خوبی هات ازت ممنونم خداجون ...
11 آذر 1392