زهرازهرا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

زهرا نفس مامان و بابا

لغتنامه زهرا سری اول

عزیزم...دختر قشنگم...اینقدر کیف می کنم  وقتی با زبان شیرین  خودت من رو ماما صدا میزنی....دوست دارم گلم أبــــو.................آب بابا....................بابا ماما.................مامان ترثید..............ترسید هاپو.......................سگ مئو.....................گربه گُ..............................گل بابابزی....اسباب بازی بابابز ......بابابزرگ نه..........................نه ما.....................ماست ب ب ..............(یعنی خوراکی) ت تو......................پرنده بعبعی......................گوسفند این عکس بی ربط هم مال 10 یا ...یازده ماهگیه زهراست.......
14 مرداد 1393

عید فطر و گردش یک روزه

روز عید فطر با مامان جون و بابابزرگ و خاله هایمن رفتیم...به دامن طبیعت و روز خوبی بود.... شما هم کلی شیطونی کردی و هر چی دم دستت  می اومد رو می انداختی داخل جوی آب.... خیلی مواظبت بودیم...جدیدا خیلی علاقه به آب پیدا کردی و همه اش میگی أبــ بعد از کلی شیطونی اینجوری خوابیدی....   مامان جون و خاله فاطمه و خاله فهیمه و دخترخاله زینب     ...
14 مرداد 1393

عیدتون مبارک

خداحافظ ای ماه غفران و رحمت خداحافظ ای ماه عشق و عبادت خداحافظ ای ماه نزدیکی بر آرزوها خداحافظ ای ماه مهمانی حق تعالی خداحافظ ای دوریت سخت و جانکاه خداحافظ ای بهترین ماه الله عید همه دوستای گلم مبارک ...نماز و روزه هاتون قبول.... ...
7 مرداد 1393

سالگرد ازدواج من و بابا

امروز سالگرد ازدواج من و باباییه... من و بابا جون 6 مرداد 1389  زندگی مشترکمون رو شروع کردیم... و امسال برای دومین بار این روز  رو سه تایی جشن میگیریم... و خیلی خوشحالیم که تو رو در کنارمون داریم...زهرای عزیزم... و از خدا ممنون ممنونیم... تصمیم گرفتم برای امروز ژله قلبی درست کنم ...اما خودتون قضاوت کنین کج و کوله در اومده و این هم به خاطر این بود ضخامتش رو کم گرفتم ...اما برای تجربه اول بد نبود ...
6 مرداد 1393
2126 16 21 ادامه مطلب

روز قدس

دیروز روز قدس بود و من و زهرا جون و بابایی رفتیم راهپیمایی تا از کودکان بی دفاع غزه و فلسطین حمایت کنیم . این اولین راهپیمایی که زهرا توی اون شرکت کرد. برای افطار هم 3 نفری رفتیم بیرون . اینجا زهرا حواسش به میز کناری بود که چند تا آقا پسر نشسته بودن     ...
4 مرداد 1393

غزه، صبح نزدیک است

من هنوز نفهمیدم گناه این بچه  ها چیه که این جوری دارن قتل عام میشن شرکت در راهپیمایی روز قدس تنها کاری که از دستمون برای حمایت از این کودکان مظلوم،بر می آید . امیدوارم شما هم راهپیمایی روز قدس رو فراموش نکنید.. چرا که .ما همه خواهان صلح و آرامش برای این مظلومان هستیم . ...
2 مرداد 1393

خرمابٍریز کرمانی

خرما بٍر یز یکی از شیرینی های سنتی کرمان که به زبان محلی بهش میگن خرمابریزو مواد تشکیل دهنده اون هم خرماست که باید هسته اش رو گرفته و در غذاساز خوب له شه.... بعد آرد گندم یا سفید رو تفت بدید تا هم کمی سرخ شه هم بوی خامی اون گرفته شه....بعد روغن رو بهش اضافه کنید ...مقدار روغن زیاد نباشه که آرد شل شه... حالا آرد و خرما رو با هم مخلوط می کنیم... خوب که قاطی شدن...اون  ها رو پهن کنید توی بشقاب که من قالب زدم...اما میتونید لوزس لوزی ببرید یا اینکه مثل توپ گردشون کنید...البته توپ کوچیک اندازه یه آلو یا کوچیکتر از بعضی ادویه ها مثل دارچین هم توی این شیرینی خرمایی استفاده می کنن که من بدون ادویه و ساده اش رو ترجیح می ...
1 مرداد 1393

افطاری خونه مامان جون و بابابزرگی

زهرا و افطاری خونه مامان جون و بابابزرگی سال 92 این هم مهمونی و افطاری مامان جونی  و بابابزرگی سال 93 جدیدا وقتی دوربین دستم می گیرم و همین که می خوام ازش عکس بگیرم... اینجوری مثلا می خواد بخنده و واسه خودش ژست می گیره ...عزیزم برگذاری نماز جماعت سفره افطار این هم دسر که من درست کرده بودم   ...
23 تير 1393

زهرا در ماه رمضان

آدم وقتی ماه رمضان روزه نگیره تقریبا دیگه غافل میشه و هیچی از ماه رمضان رو درک نمیکنه والبته این باور منه... سال قبل که زهرا دو ماهه بود و به خاطر اینکه زهرا جون شیر خودم رو می خوره هیچی روزه نگرفتم.... اما امسال اگه ریا نباشه دارم دو روز یا سه روز درمیون روزه هام رو میگیریم...بله می دونم دارم زحمت می کشم اما چه کنم زهرا خانم درست غذا نمیخوره و به قول خودش به  مَ مَ عادت کرده این رو هم نخوره دیگه آب میشه بچه ام این هم عکس های سال قبل زهرا در ماه رمضان این هم زهرا و ماه رمضان امسال(93) وقتی بهش میگم زهرا بخند..قیافه اش رو اینجوری می کنه از همه ی مامان های روزه دار التماس دعا ...
18 تير 1393