عید فطر و گردش یک روزه
روز عید فطر با مامان جون و بابابزرگ و خاله هایمن رفتیم...به دامن طبیعت و روز خوبی بود.... شما هم کلی شیطونی کردی و هر چی دم دستت می اومد رو می انداختی داخل جوی آب.... خیلی مواظبت بودیم...جدیدا خیلی علاقه به آب پیدا کردی و همه اش میگی أبــ بعد از کلی شیطونی اینجوری خوابیدی.... مامان جون و خاله فاطمه و خاله فهیمه و دخترخاله زینب ...
نویسنده :
مامان اعظم
0:33